چرا بدون شناخت رفتار مصرفکننده و عوامل موثر بر آن، بهینهسازی مصرف یک رویاست؟
با وجود محدودیت منابع و افزایش تقاضا برای مصرف برق و گاز، ایران همچنان با روندی ناپایدار در مصرف انرژی مواجه است. طبق آمار، طی سی سال اخیر، شدت مصرف انرژی در ایران برخلاف جامعه جهانی رو به افزایش بودهاست.
باتوجه به اینکه در اروپا و آمریکا برق منبع اصلی تامین انرژی گرمایشی بهشمار میرود، محاسبات نشان میدهد در صورت تبدیل انرژی گاز مصرفی در بخش خانگی ایران به انرژی برق، سرانه مصرف برق خانگی ایران حتی از سرانه مصرف برق آمریکا و کشورهایی چون فرانسه نیز فراتر میرود.
سیاستگذاران عمدتاً برای کنترل این وضعیت، به ابزارهای سنتی مانند افزایش قیمت، جریمه، یا تبلیغات عمومی اتکا دارند؛ ابزارهایی که در عمل، تأثیر محدودی بر تغییر رفتار مصرفکننده داشتهاند.
در مقابل، بینشهای رفتاری بهعنوان رویکردی نوین در سیاستگذاری عمومی، نشان دادهاست که حتی مداخلات کوچک رفتاری میتوانند با هزینهای کمتر و اثربخشی بیشتر، رفتار مصرفکننده را تغییر دهند. به طور مثال در آمریکا و با اجرای مداخلات رفتاری مختلف توسط شرکت OPower، چون ارسال قبضهای برق حاوی مقایسه مصرف خانوار با میانگین مصرف همسایگان، مصرف برق بین ۲ تا ۵ درصد کاهش یافت و این موضوع مورد تقدیر رییس جمهور وقت آمریکا در سال 2012 قرار گرفت. این برنامه صرفاً با استفاده از هنجارهای اجتماعی و بدون ارائه هیچ مشوق مالی مستقیم اجرا شد.
مداخلهای دیگر در انگلیس توانست با نصب کنتور هوشمند در منازل و ارائه بازخورد آنی در نمایشگر خانه و مقایسه با مصرف هممحلهایها، مصرف برق خانوار را تا ۵ درصد کاهش دهد.
کشورهای دیگر مانند سوئد، ایرلند، چین، آلمان و استرالیا نیز با بهرهگیری از ابزارهایی چون هنجارهای اجتماعی، بازخورد آنی، قاببندی پیامها، و طراحی پیشفرضهای هوشمند، توانستهاند کاهش معناداری در مصرف انرژی شهروندان خود ایجاد کنند.
با این حال، این رویکرد در سیاستگذاری ایران تا حد زیادی مغفول مانده است. عدم بهرهگیری از ظرفیتهای علوم رفتاری و تکیه بر رویکردهای سنتی سیاستگذاری، منجر به ازدسترفتن فرصتهایی مؤثر برای مدیریت پایدار منابع حیاتی و ایجاد هزینههای گزاف بدون دستیابی به نتایج موثر میشود. اکنون زمان آن فرا رسیده که رفتار انسان، نه بهعنوان یک مانع، بلکه بهعنوان کلید حل مسئله دیده شود.