معرفی رویکرد

مقدمه‌ای بر بینش‌های رفتاری

۳۵۰۰۰! ما انسان ها روزانه در حدود ۳۵۰۰۰ تصمیم می‌گیریم، آن هم با مغزی که با دنیایی کاملا متفاوت با دنیای امروزی سازگار شده است. پس جای تعجب نیست که بسیاری از تصمیمات ما به نتایجی منجر می‌شود که نمی‌خواهیم و این موضوع می‌تواند ما را به‌عنوان افراد، سازمان‌ها و جوامع محدود کند.

عموما تصور می‌شود انسان‌ها در واکنش به اطلاعات و موقعیت‌های مختلف، واکنش مشخص و حساب شده‌ای دارند. به این صورت که همه جوانب را بررسی کرده و بعد از احتساب هزینه‌ فایده آن‌ها دست به انتخاب بهترین گزینه می‌زنند. این تصور منطبق بر نگاه اقتصاد کلاسیک به رفتار و تصمیم‌گیری انسان و مبنای نظریه انتخاب عقلانی[1] است.

اما بینش‌های رفتاری (Behavioral Insights)، با به چالش کشیدن این نگاه رایج به انسان و رفتارها و تصمیم‌گیری‌های او کار خود را آغاز می‌کند! 

بینش‌های رفتاری چیست و چه ضرورتی دارد؟

فرقی نمی‌کند، چه شما فرد سیاست‌گذاری به دنبال مصرف کمتر انرژی توسط مردم باشید یا مسئول خیریه‌ای که همیشه به دنبال راهی برای ترغیب مردم به کمک‌های بیشتر است، یا حتی مدیر بیمارستانی که به دنبال رعایت بیشتر پروتکل‌های بهداشتی توسط مراجعان است؛ در همه این موارد و مثال‌های بی‌شمار دیگر، شما با پدیده‌ای پیچیده و شگفت‌انگیز سروکار دارید… انسان! در واقع انسان، محور اصلی همه چالش‌های اجتماعی است و شناخت و حل این چالش‌ها، بدون درک عمیق از انسان امکان‌پذیر نیست.

دولت‌ها، مراکز حاکمیتی و سیاست‌گذاران بخش‌های عمومی و خصوصی همواره نیاز دارند تا سیاست‌های کارآمدی را در سطوح مختلف حل مسئله اعم از پیشگیری، ارائه راه‌حل و ارتقای عمومی، طراحی و پیاده‌سازی کنند. لازمۀ طراحی این سیاست‌ها، شناخت دقیق و مبتنی بر شواهد علمی از ساحت‌های مختلف تصمیم‌گیری و رفتار مردم است. رویکرد بینش‌های رفتاری (BI) با پر کردن شکاف بین تحقیق و کاربرد، برای پاسخ به این نیاز به وجود آمده است.
این رویکرد که در سال ۲۰۱۰ با ایجاد تیم بینش‌های رفتاری[۲] دولت انگلیس به شکل رسمی متولد شده، برخاسته از علوم رفتاری و اقتصاد رفتاری طی دو دهه گذشته است و با جستجو در چرایی و چگونگی تصمیم‌گیری و رفتار انسان و همچنین شناخت عوامل و فاکتورهای متعدد روانی‌اجتماعی موثر بر آن‌‌ها، به دولت‌ها و سایر موسسات کمک می‌کند تا بتوانند سیاست‌ها[۳]، محصولات[۴] و برنامه‌های[۵] موثری را طراحی یا بازطراحی کنند. در واقع بینش‌های رفتاری، مدلی دقیق‌تر از رفتار انسان در اختیار ما قرار می‌دهد. مدلی که ظرافت‌های غیرمنطقی رفتار انسانی را در نظر می‌گیرد و در نتیجه رفتار و تصمیم‌گیری انسان را به شکل واقع‌گرایانه، درک و پیش‌بینی می‌کند و مبتنی بر این درک، برای تغییر آن دست‌به‌کار می‌شود. 

BI چهار بینش کلیدی برای درک رفتار انسان ارائه می‌دهد: ۱) ما حالت‌های متفاوتی از تفکر داریم: پردازش نوع اول که مبتنی بر ادراک مستقیم، شهودی، سریع و خودکار است و پردازش نوع دوم که هوشیارانه، آهسته، کنترل شده و مستلزم تلاش ذهنی بیشتر است. عمده آنچه بر رفتار و تصمیم‌گیری ما تأثیر می‌گذارد ناهشیار، مبتنی بر عادت و برخاسته از پردازش نوع اول است، ۲) ما در معرض انبوهی از سوگیری‌ها و خطاهای شناختی سیستماتیک هستیم و روش‌های اکتشافی[۶]، میان‌برهای ذهنی[۷] و قوانین سرانگشتی[۸] بیش از آن چه تصور می‌شود در تصمیم‌گیری و هدایت رفتار ما نقش دارند، ۳) ما به‌شدت تحت‌ تأثیر زمینه‌های محیطی که در آن تصمیم می‌گیریم قرار داریم و 4) هیجانات و احساسات روی تصمیم‌گیری‌های ما تاثیرگذار هستند.

بینش‌های رفتاری مبتنی بر چه اصولی می‌باشد؟

رویکرد بینش‌های رفتاری همچنین تاکیدی ویژه بر سیاست‌ مبتنی بر شواهد علمی[۹] دارد. مفاهیم، ابزارها و چارچوب‌هایی که بینش‌های رفتاری بر پایه این نگاه در اختیار ما قرار می‌دهد، در کنار درک عمیق‌تر و تأثیرگذاری بیشتر بر رفتار و تصمیم‌گیری، منجر به تأثیر ‌عملی‌تر و قابل اندازه‌گیری‌تر بر رفتار می‌شود و این همان جایی است که دست برتر BI نسبت به رویکردهای سنتی‌تر سیاست‌گذاری باز هم آشکارتر می‌شود. بینش‌های رفتاری بر پایه روش علمی و تجربی، راه‌حل‌های پیشنهادی خود برای حل مشکلات را بدون سوگیری و معمولا در غالب RCT (کارآزمایی کنترل شده تصادفی) ارزیابی و آزمایش می‌کند و این کار کمک می‌کند مناسب‌ترین و تاثیرگذارترین راه‌حل که بر پایه درک عمیق از تصمیم و رفتار انسان طراحی شده و با استفاده از روش آزمایشی، کارایی خود را در آن مختصات زمانی و مکانی در عمل نشان داده است، در مقیاس بزرگ‌تر برای تغییر رفتار مدنظر مورد استفاده قرار گیرد.

به طور خلاصه BI مثل عینکی است که اگر بر دیده بنشیند می‌تواند به نهادهاى دولتی و غیر دولتی كمك كند تا علت رفتارهاى مردم را بفهمند و نشان دهد چه راه‌حل‌هاى سياستى‌ای پيش از اجراى وسيع آن‌ها موثرتر هستند و پیامدهای ناخواسته‌ای که اقدامات فعلی در پی دارد کدام است. BI همچنین می‌تواند سوگیری‌هایی را که از جانب سیاست‌گذاران در کار دخیل است و فرض‌های معیوب در مورد رفتار که در یک طرح وجود دارد را نشان دهد و حتی بگوید که گاهی بهترین کار تلاش برای تغییر رفتار نیست، بلکه بازطراحی خدمات پیرامون رفتار موجود است. با ادغام بینش‌های رفتاری در سياست‌گذارى مى‌توان پيامدهاى رفتارى سياست‌ها را بهتر پيش‌بينى كرده و در نهايت سياست‌هاى موثرترى ارائه داد تا از اين طريق بهزیستی[۱۰] شهروندان بهبود پیدا کند. 

به‌صورت خلاصه رویکرد بینش‌های رفتاری را می‌توان با چند مفهوم کلیدی معرفی کرد: ۱) مبتنی بر شواهد و یافته‌های علمی است، 2) کاربردی است و با مشکلات و مسائل واقعی و عملی در زندگی روزمره مردم سروکار دارد، 3) به درک و تغییر رفتار به‌صورت هم‌زمان توجه دارد و معتقد است مداخله و تغییر رفتار بدون فهم عمیق آن، اثرگذاری کافی ندارد، 4) نتیجه مداخلات و راه‌حل‌های پیشنهادی را با روش‌های دقیق علمی و بدون سوگیری، ارزیابی و آزمایش می‌کند و 5) نگاه بین‌رشته‌ای دارد و از بینش‌های حوزه‌های مختلف مثل روان‌شناسی، علوم شناختی، اقتصاد رفتاری و هوش مصنوعی استفاده می‌کند.

بینش‌های رفتاری چه نسبتی با رویکردهای دیگر سیاست‌گذاری دارد؟

در حال حاضر بسیاری از دولت‌ها و مراکز جهانی به این نتیجه رسیده‌اند که می‌بایست با استفاده از یافته‌های علوم رفتاری، ضمن کارآمد کردن ابزارهای سنتی سیاست‌گذاری (ابزارهایی چون قانون‌گذاری، تنظیم‌گری، وضع مالیات، ارائه تسهیلات و آموزش عمومی)، از ابزارهای جدیدتر و موثرتری نیز استفاده کرد؛ مانند ابزارهای اطلاع‌رسانی رفتاری[۱۱]، مشوق‌های رفتاری[۱2] و غیرمادی و همچنین تلنگر[۱3]‌.

تیم‌های بینش‌های رفتاری می‌توانند تقریبا بر اجرای اهداف تمام عرصه‌ها و حیطه‌های سیاست‌های عمومی موثر واقع شوند. امروزه یافته‌های علوم رفتاری در حال تبدیل‌ شدن به مرجع مهمی برای سیاست‌گذاری هستند و از این رو بسیاری از کشورها از تیم‌های بینش‌های رفتاری در این راه استفاده می‌کنند. علاوه بر بهبود کارآمدی ابزارهای فعلی و توسعۀ ابزارهای جدید، این رویکرد با توجه و تمرکز بر روی ابعاد رفتاری[۱4] چالش‌های جامعه، می‌تواند به تغییر اولویت‌های سیاست‌گذاری و پیشنهاد راه‌حل برای این مسائل بپردازد. همچنین می‌تواند با استفاده از روش‌های پژوهشی دقیق، کارآمدی سیاست‌های فعلی را مورد ارزیابی قرار دهد. پژوهشگران بیان کرده‌اند که رویکرد بینش‌های رفتاری یک مد جدید در دنیای سیاست‌گذاری نیست، بلکه با به چالش‌ کشیدن بنیان‌های رویکردهای سنتی به سیاست‌گذاری، توانسته‌ است پارادایم جدیدی در این حوزه ارائه دهد. ایجاد بیش از ۳۵۰ تیم بینش‌های رفتاری، در کشورهای مختلف ،در حدود ۱۰ سال بعد از آغاز به کار آن خود نشانه‌ای بر موفقیت این رویکرد می‌باشد.

به‌عنوان مثال با استفاده از این رویکرد می‌توان در حوزه رفتار مصرف‌کننده و برای کاهش مصرف برق، به جای وضع جریمه، نشان‌ دادن زیرنویس‌های متعدد تلویزیونی و یا تمرکز بر تعطیلی کارخانجات، صرفا با ارسال تلنگرهای مبتنی بر اصول تغییر رفتار برای مشترکان خانگی، به‌طور معنادار مصرف برق آن‌ها را کاهش داد. در حوزه سلامت عمومی و با هدف مقابله با مقاومت ضد میکروبی، به‌جای آموزش عمومی گسترده به هنجارسازی بین پزشکان اقدام کرد و یا برای رعایت پروتکل‌های بهداشتی و تزریق واکسن، به‌جای اجبار قانونی، وضع محدودیت‌های تردد و تبلیغات گسترده، به عادت‌سازی و ارسال پیام‌های رفتاری مبادرت کرد. در حوزه رسانه و ارتباطات و برای مقابله با اخبار جعلی، به‌جای وضع محدودیت‌های قانونی و تنظیم‌گری‌های محدودکننده، به توسعۀ رفتاری پلتفرم‌های اجتماعی پرداخت تا به‌طور موثری جلوی انتشار این اخبار غلط گرفته شود. در حوزه مدیریت شهری، به‌جای اعطای تخفیف و بلیت‌های رایگان جهت تشویق به استفاده از حمل و نقل عمومی، با استفاده از اصول عادت‌سازی و همچنین طراحی رفتاری نرم‌افزارهای مدیریت جابه‌جایی شهری، نرخ انتخاب این نوع از تردد را افزایش داد. به طور کلی مواردی از این دست بسیار زیاد هستند.

بینش‌های رفتاری در کشورهای دیگر چه وضعیتی دارد؟

کشورها و موسسات پیشرو، از زمان تاسیس تیم بینش‌های رفتاریِ دولت انگلیس (۲۰۱۰) تا به امروز، بیش از ۳۵۰ تیم از این نوع، راه‌اندازی کرده‌اند؛ کشورهایی چون انگلیس، آمریکا، آلمان، کانادا، استرالیا، هلند، دانمارک و موسسات و شرکت‌های جهانی مانند سازمان بهداشت جهانی، سازمان ملل، اتحادیۀ اروپا، بانک جهانی، گوگل، مایکروسافت، متا و اپل.

فعالیت‌های انجام شده توسط این تیم‌ها در طول سال‌های اخیر نشان می‌دهد که این کشورها در طیف وسیعی از حوزه‌های سیاستی از این رویکرد استفاده می‌کنند. مواردی مثل: کاهش مصرف خانگی برق و آب، افزایش رعایت پروتکل‌های بهداشتی کرونا، افزایش پرداخت مالیات و عوارض توسط مردم، افزایش استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی، اصلاح الگوی مصرف، بهبود سازوکارهای قضائی، افزایش کمک‌های خیریه‌ای، جهت‌دهی به رفتار مصرف، بهبود سازوکارهای اداری، افزایش سلامت عمومی و رعایت نکات مربوط به پیشگیری از بیماری، کاهش دوقطبی‌های سیاسی و افزایش انسجام ملی، کاهش انتشار و مقابله با اخبار جعلی و…

تجربه جهانی استفاده از رویکرد بینش‌های رفتاری نشان می‌دهد که این رویکرد در بسیاری از حوزه‌های سیاستی و مسائل مختلف می‌تواند با اتکا به اصول تغییر رفتار و ابزارهای نوین خود، چشم‌انداز جدیدی برای حل مشکلات ارائه دهد. اساسا نقطۀ پایانی هر چرخۀ سیاست‌گذاری، تغییر رفتار گروهی از مردم (تودۀ مردم، گروه‌های خاصی از جامعه، شرکت‌ها و…) می‌باشد. بنابراین شناخت فاکتورها و عوامل متعدد موثر بر تغییر رفتار، نگاهی جدید و منحصربه‌فرد در دستگاه‌های سیاست‌گذاری در بخش‌های عمومی و خصوصی ایجاد می‌کند که از طریق آن می‌توان اهداف سیاستی را با کارآمدی بیشتر و در عین حال با هزینۀ کمتر محقق کرد.

نقشۀ تیم‌های بینش‌های رفتاری فعال در جهان | منبع: موسسۀ OECD

[1] Rational choice theory

[2] Behavioral Insights Team

[3] Policies

[4] Products

[5] Programs

[6] Heuristics

[7] Mental shortcuts

[8] Rules of thumb

[9] Evidence Based Policy

[10] Well-Being

[11] Behavioral Information Tools

[12] Behavioral Incentives

[13] Nudge

[14] Behavioral Dimension